اگر بشنوید «خیلیها فکر میکنند چون گالریها و نگارخانهها در این ماهها عموما تعطیل بود پس فروش آثار تجسمی با چالشی جدی روبهرو شد اما فروشهای آنلاین و بازدیدهای مجازی بر بازار هنرهای تجسمی تاثیر مثبت داشت و افراد جدیدی وارد این عرصه شدند، فرصتی که شاید اگر کرونا نبود هرگز بهوجود نمیآمد» باور میکنید؟ ممکن است در لحظه اول، متعجب شوید اما واقعیت این است که آنچه خواندید بخشی حقیقی از بازار هنرهای تجسمی این روزهای ایران را توصیف میکند.
نخستین اطلاعیه روابطعمومی وزارت فرهنگوارشاد اسلامی که خبر از تعطیلی تمامی برنامههای فرهنگی و هنری به مدت یک هفته به علت شیوع کرونا میداد، سوم اسفند ۱۳۹۸ منتشر شد. تعطیلیای که یک خط در میان، هفته به هفته تمدید شد و اهالی سینما، تئاتر و موسیقی را بسیار متضرر کرد و در این میان تنها هنرمندان هنرهای تجسمی بودند که توانستند نسبت به همتایانشان، با وضعیت جدید همراه شوند و چراغ خانهشان را روشن نگه دارند.
کرونا آسیبی به پروسه خلق وارد نکرد
در حوزه هنرهای تجسمی، کرونا به فرآیند خلق و آفرینش آثار هنری آسیبی جدی وارد نکرد چرا که فعالیت در این حوزه عموما انفرادی است و اغلبِ افراد، به تنهایی در آتلیههای خود مشغول خلق اثر هستند. بنابراین اهالیاش برخلاف هنرمندان سایر حوزهها همچون تئاتر، سینما و موسیقی که برای خلق اثر نیازمند گردهم آمدن اعضای گروهاند، از این لحاظ دچار مشکل نشدند.
ویروسی که درها را بست
ضربهای که هنرمندان حوزه تجسمی خوردند از جای دیگری بود؛ بستهشدن درها، چه درهای آموزشگاهها و چه درهای گالریها که اگرچه اهالی این هنر به کمک استفاده از ظرفیتهای فضای مجازی، راه حلی برای دومی پیدا کردند اما اولی بیراه چاره ماند.
آن دسته از هنرمندان که از راه آموزش کسب درآمد میکردند در این دوران دچار مشکل شدند. بسیاری اقدام به تعطیلی کلاسهاشان به صورت مقطعی کردند و برخی نیز تعداد هنرجویان خود را کاهش دادند و از آنجا که بخش عَمَلی هنرهای تجسمی را نمیتوان در بستر فضای مجازی آموزش داد به ناچار درد لطمه سنگینی را که بر پیکره زندگیشان وارد شد، تحمل کردند یا چه بسا که از تحملشان هم فراتر رفت.
روزنهای که به دست کرونا بازتر شد
فروشگاههای آنلاین آثار هنری در ایران از حدود ۱۸ سال پیش آغاز به کار کردند و ظاهر امر نشان میدهد کرونا و روی آوردن بیش از پیش مردم به مبادلات آنلاین، رونق بیشتری به آنها بخشید. به گونهای که بسیاری از گالریداران که توجهی به فضای مجازی نداشتند، حضور خود را در این بستر افزایش دادند و به عنوان مثال «گالری گلستان» به مدیریت لیلی گلستان، در سال ۹۹ هیچ گونه فعالیت حضوری نداشت و بر فضای مجازی متمرکز شد.
وضعیت بازارهایی از جمله بورس، ارز، طلا و… باعث شد افرادی که با نیت سرمایهگذاری وارد حوزه هنرهای تجسمی میشوند انگیزه بیشتری پیدا کنند
استفاده از پلتفرمهای شبکه مجازی به ویژه اینستاگرام که تصویرمحور است برای در معرض دید گذاشتن و به فروش رساندن آثار هنری، به ویژه در خصوص فروش دو نوع آثار؛ آثار ارزان با قیمتهای زیر پنج میلیون تومان و آثار هنرمندان شناختهشده که مورد اطمینان مردم هستند و برند محسوب میشوند، بسیار مفید بود.
این فعالیتها که ابتدا در حد فروش آثار بود، کمکم تا جایی پیش رفت که تعدادی از گالریها اقدام به نمایش آثار جدیدی از هنرمندان کردند و در واقع نمایش آثار آنها را به جای گالری در فضای مجازی انجام دادند.
تاثیر بازار متلاطم اقتصادی بر رونق بازار هنرهای تجسمی
در کنار شیوع ویروس کرونا، تلاطم اقتصادی، به ویژه در نیمه دوم سال ۹۹ اتفاق دیگری بود که گریبان جامعه و اهالی فرهنگ و هنر را گرفت. این وضعیت در بازارهایی از جمله بورس، ارز، طلا و… هم حاکم بود و باعث شد افرادی که با نیت سرمایهگذاری وارد حوزه هنرهای تجسمی میشوند انگیزه بیشتری پیدا کنند. در واقع کسانی که تا پیش از این اثر هنری نمیخریدند به سرمایهگذاری در هنرهای تجسمی رو آوردند.
همچنین رشدی در خرید خارجی آثار هنرهای تجسمی رخ داد که به دلیل کاهش ارزش ریال بود. بهویژه ایرانیان خارج از کشور که درآمدشان به ریال نیست امکان بیشتری برای خرید آثار هنری پیدا کردند و در واقع خرید آثاری که اگر ساکن ایران بودند بسیار گران به نظر میآمد، اکنون برایشان بسیار ارزان تمام میشد.
در وضعیت فعلی ایرانیان خارج از کشور که درآمدشان به ریال نیست امکان بیشتری برای خرید آثار هنری پیدا کردهاند و در واقع خرید آثاری که اگر ساکن ایران بودند بسیار گران به نظر میآمد، اکنون برایشان بسیار ارزان تمام میشد
اتفاقی که لیلی گلستان در موردش میگوید: «از خوبیهای برگزاری نمایشگاههای آنلاین این است که فروش خارج از کشور افزایش پیدا کرده است و در این مدت ایرانیهای مقیم کشورهای انگلیس، آلمان، فرانسه، ژاپن و… حدود ۴۰ اثر از نمایشگاه خریداری و از هنرمندان جوان حمایت کردهاند. موضوعی که پیشتر، تا این اندازه تجربه آن را نداشتیم.»
تاثیر کاهش ارزش ریال در برابر دلار در کنار ثابت ماندن قیمت اثر، بهویژه در هنگام خرید و فروش آثار هنرمندان مطرح و به اصطلاح مستر مشهود بود و خریدهای کنونی را برای سرمایهگذاران و خریداران این آثار، به مراتب جذابتر از گذشته میکرد.
چالشی جدی به نام فاصلهگیری
نکته قابل توجه دیگر در میان اهالی هنرهای تجسمی در طول این مدت، دچار شدنشان به چالشی جدی بود که میتوان از آن با نام چالش فاصلهگیری نام برد. وقتی هنرمندی نمیخواهد در دوسالانهای یا جشنوارهای دولتی شرکت کند و این عدم تمایل به حضور را به صورت رسمی اعلام میکند، ناگزیر است بدیلی برای آن بیابد، او اگر بخواهد کارش را نشان دهد و وجه اقتصادی هم برایش مطرح باشد ناچار است به این بدیل بیاندیشد و گزینههای پیش رویش یا شرکت در نگارخانهها و حراجها است یا پیداکردن سرمایهگذاری فرهنگی اما انتخاب دشوار است و هنرمند میداند اگر نخواهد با دولت کار کند و بخواهد به یک نگارخانه یا سرمایهگذار فرهنگی یا حراج پناه ببرد، درگیر بحثهایی میشود که در اجتماع راجع به سلامت اقتصاد و سرمایه صورت میگیرد.
در میانه چالش فاصله گرفتن از رویدادهای دولتی و حضور در بخش خصوصی هنرمند ناچار میشود از خود بپرسد آیا وظیفه رصد منشا سرمایه بر عهده اوست؟ آیا او باید مواضع و دیدگاه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مدیر یک مجموعه را بداند؟ و آیا ویترین اقتصاد هنر واقعی است یا نمایشی؟
بحثهایی که هنرمند را مبتلا به سرگیجهای فرهنگی میکند و منجر به پرسش این سوالات میشود که آیا وظیفه راستیآزمایی همه این موارد و از جمله رصد منشا سرمایه بر عهده هنرمند است؟ و آیا باید مواضع و دیدگاه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مدیر یک مجموعه را بداند؟ آیا ویترین اقتصاد هنر واقعی است یا نمایشی؟ اگر واقعی است، چرا بازتاب آن را در لایههای دیگر نمیبینیم و چرا اینقدر خاصگرایی و نشانهروی در آن هست؟ آن هم در برههای که اشتغال در تمام حوزهها، به مفهوم عام و خاص دچار رکود است.
در چنین فضایی اگر هنرمند بتواند ادامه حیات دهد و امیدوار باشد که در حال فعالیت در بستری سالم که اعتدال را رعایت میکند است، کاری بسیار دشوار را به انجام رسانده است.