برخی از مخاطبان اهمیت کار محمدرضا حدادپور در کتاب «دفترچه نیمسوخته یک تکفیری» را در پی بردن به ارزش کار مدافعان حرم میدانند.
به نقل از ستاره نیوز، «دفترچه نیمسوخته یک تکفیری» یکی از عناوین جذابی است که در سالهای اخیر درباره نحوه فعالیت گروههای تکفیری از جمله داعش، باورهای آنها و حوادث سوریه طی سالهای اخیر منتشر شده است. کتاب که به قلم محمدرضا حدادپور جهرمی است، مستندی است از آنچه در سوریه رخ داده است.
نویسنده در مقدمه این کتاب به جزئیات بیشتری اشاره کرده و نوشته است: مجموعه حاضر، دارای سه مستند داستانی است که در کانال تلگرامی دلنوشتههای یک طلبه منتشر شد و مورد استقبال بینظیر مردم قرار گرفت. اولین مجموعه به نام «دفترچه نیم سوخته یک تکفیری» در پنج قسمت و سپس مجموعه «دیده بان تکفیری» در سه قسمت و سپس «کودکانههای تکفیری» در 15 قسمت منتشر شد. درباره صحت و سقم این مجموعهها باید عرض شود که اصل اتفاقات و حتی بسیاری از شخصیتهای این مستندات، واقعی است و حاصل تحقیقات مفصل و دشوار در اسناد و مدارک موجود در سایتهای داخلی و خارجی و منابعامین دیگر،اما قالب و شکل آن مستندات، به ابتکار این جانب میباشد.
کتاب حدادپور که پیش از انتشار کتاب، مطالب را کم و بیش در فضای مجازی منتشر کرده و با استقبال خوبی مواجه شده است، پس از چاپ نیز مورد اقبال مخاطبان و علاقهمندان قرار گرفته است؛ به طوری که چاپ سیزدهم این اثر نیز روانه کتابفروشیها شده است. بسیاری از مخاطبانی که کتاب حدادپور را خواندهاند، بر این باورند که خواندن این دست از آثار، ارزش کار مدافعان حرم را بیشتر نشان میدهد. از سوی دیگر، کتاب روایتی است مستقیم از اعتقادات گروههای تکفیری و نگاهی که آنها به جوامع مختلف دارند. نویسنده با هنرمندی توانسته با توجه به نوع بیان و قلم، مطالب خشک اعتقادی را با بهترین شکل روایت عرضه کند. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
الحمدلله… له الحمد… امروز بعد از مدتها انتظار به پادگان الریف رسیدیم. برادر ابیخدیجه خیلی باهام حرف زد. راضیش کردم که دوره سهماهه عقیدتی را مختصرتر شرکت کنم، چون فهمید که خیلی وقت ندارم…
* * *
ناراحت نیستم از اینکه هنوز کارهای گزینش حل نشده اما دلم قرصه که موندگارم. کاش مادرم نمیدونست که باهاش دعوام شده. کاش بهش گفته بودم که تصمیمم چیه تا تحت تأثیر شبکههای مرتدین و منافقان قرار نگیره… امیدوارم عملیاتها نزدیکتر باشه تا دیگه مجبور نباشم به ابوعلا سر بزنم و اون هم مدام گیر بده که چرا ریشت از یک مُشت کمتره. …
بالاخره کارای پذیرشم تموم شد و به کلاسهای عقیدتی راه پیدا کردم. تعدادمون در هر کلاس حدوداً 50 نفره. اجازه سؤال نداریم. میگن سؤال سبب میشه که ذهنمون درگیر بشه و از ایمانمون کم بشه!! … دو بار اومدم سؤال بپرسم اما ترسیدم و قورتش دادم… شیخ این کلاس در بخش آموزش شرعیات، شیخ ابوطاهر اهل سعودی است… گفت “من گذرنامهام را آتش زدهام و حتی بهسمت قبله هم نماز نمیخوانم”!! میگفت “چون الآن مرتدها و بتپرستها بهطرف قبله نماز میخونند”…